تعطيلات
2روز بعد از تعطيلات گذشت و ماماني هنوز وب لاگ منو update نكرد،اينه كه تصميم گرفتم خودم دست به كار شم و وب لاگمو به روز كنم.
از روز 5شنبه تا يكشنبه مامان و بابام باهام بودن،نرفتن سركار ،آخ كه چقدر خوبه همش پيشم باشن...
روز دوم تعطيلات بابا مهدي ما رو برد پيك نيك...رفتيم طرفاي شهر جلفا.
اولش من همش اذيت مي كرد،آخه تو ماشين حوصله ام سر رفته بود،تازه شم مي خواستم بغل بابام رانندگي كنم كه نمي ذاشتند!!نمي دونم چرا مگه رانندگي من چش بود آخه
با اسباب بازي هائي كه ماماني آورده بود هم اصلا حال نمي كردم،اينه كه همش خوابيدم...(اينجوري)
وقتي بيدار شدم ديدم منو بردن يه جائي مثل دره كه يك آبشار خيلي قشنگ اونجا بود...اولش طبق معمول شوكه شدم،با تعجب اين ور اونورو نيگا مي كردم ولي بعدش همش مي خواستم بيام پايين و پاهامو تو آب كنم.....
خلاصه روز عجيب و قشنگي بود....
اينم يك عكس از آبشار آسياب خرابه جلفا....