رهامرهام، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

تولد آشنايي

سفر سرعين

1392/4/23 11:12
نویسنده : مامان ژيلا
398 بازدید
اشتراک گذاری

 

با مامان جون و خاله ام چند روز رفتيم سرعين.من از ذوق اينكه مي رم استخر هي مي گفتم : نرسيديم...نرسيديم...

بابا مهديم واسم يه اردك شناي بزرگ خريد.تا من برم توش پا بزنم شنا كنم...

كلي داشت به همه موم خوش مي گذشت كه يهو روز دوم تو حياط هتل داشتم بدو بدو مي كردم يهيويي نمي دونم چي شد كه خوردم زمين,كلي گريه كردم,يك طرف صورتم كلا خوني و كبود شده بود... هر كي منو ميديد مي ترسيد !!!

شانس اوردم چشمم چيزيش نشد.

ولي همش نيم ساعتي گريه كردم بعدش به باباييم گفتم بايد بريم استخر...اين دفعه مي گفتم من بزرگ شدم خودم بايد شيرجه بزنم با اردك هم نمي خوام شنا كنم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان تارا و باربد
23 مرداد 92 12:58
به به استخر عزیزم مواظب خودت باش شیطون بلا


باشه خاله جون...