رهامرهام، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

تولد آشنايي

*** این چند روز ***

1391/3/2 19:19
نویسنده : مامان ژيلا
420 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه

آخر هفته پیش دایی مهردادم بابابزرگ و مامان جونم رو برد آستارا.بابا مهدیم هم رفت تهران.من و مامان ژیلا و خاله جونم تنها موندیم.شب خاله جونم اومد پیش ما.من خیلی دوست دارم که اون شب خونه ما باشه... صبحش همین که پا می شم میدوم میام پشت در اتاق صداش می کنم....

پنجشنبه با مامان ژیلا رفتیم بانک...از همه مهم تر با اتوبوس رفتیم,آخه من خیلی اتوبوس دوست دارم...مامانیم هم قول داد منو سوار کنه...

موقع پیاده شدن هم عصبانی شدم,داد می زدم: بشینیم... نمی دونم چرا بقیه می خندیدن!!!!

بابا مهدیم همراه مامان بزرگ اومد,من چند رو پیش اون بودم...عید وقتی رفتیم تهران بهش می گفتم: عمه...

مامان بزرگم همش باهام بازی می کرد منو پارک می برد...

 

رهام و دوچرخش

 

تاپ تاپ عباسی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان رادمان
7 خرداد 91 8:33
خوش به حال آقا رهام كه اينقدر بهش خوش گذشته راستي رهام جان ، رادمان هم مثل تو عاشقه اتوبوس سواريه و وقتي بهش ميگم مي خواهيم سوار اتوبوس بشيم خيلي ذوق مي كنه و اگه كسي دور و برمون باشه خيلي تعجب مي كنه
مامان احسان
7 خرداد 91 12:43
حالا به خاطر دل بچه پیاده نمی شدین..
مامان تارا و باربد
8 خرداد 91 14:21
امیدوارم همیشه بهت خوش بگذره عزیزم چه دوچرخه خوشگلی