خاطرات-تهران
اين چند روزه تهران خونه بابا بزرگم بودم .اولش كلي غريبي مي كردم ماماني هم كه هر روز صبح تا غروب مي رفت كلاس.منو تنها مي ذاشت.
ولي تازگي ها با عمه هام كلي جور شدم باهاشون بازي مي كنم پارك مي رم اذيتشون مي كنم و ...
راستي اولين نقاشيمو رو در اتاق اونا كشيدم....
اینم عکسش ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی