***خاطرات مهدكودك***
خيلي عجيبه فرداي روزي كه از مسافرت برگشتيم,رهام با اينكه خيلي خسته بود ولي خودش بلند شد به مامان جونش گفت بريم مهد!!!
از اون روز اخلاقش بهتر شده ديگه واسه رفتن مهد بدخلقي نميكنه....
کلاس پیش بقیه بچه ها میره,باهاشون دوست شده!!!
اولین رنگ آمیزی تو مهد کودک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی